Template By: NazTarin.com
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
طراحي بنر رايگان براي شما(وبلاگ همه جوره!)
و آدرس
aliamirifar.loxblog.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
نوزده ژانویه ۲۰۱۱ ویدیویی بر روی شبکه خبری سی ان ان آمریکا قرار گرفت که در آن از باردار شدن ۹۰ دانش آموز دختر کمتر از ۱۸ سال یک دبیرستان در ممفیس آمریکا خبر میداد.
دبیرستان Frayser در ممفیس ایالات متحده آمریکا که کمتر از ۸۰۰ دانشآموز دارد، در هفته گذشته با واقعیتی مواجه شد که نشان میداد بیش از ۱۱ درصد دانشآموزان آن دبیرستان در انتظار فرزند خویش هستند!
یکی از دانشآموزان این دبیرستان در مصاحبه با یکی از خبرگزاریها گفته است: “این خیلی طبیعی است. وقتی که ما از تعطیلات تابستانی برمیگردیم هزاران نفر شکمهایشان بالا آمده است!”.
به شهادت آمار مرکز کنترل بیماری ها (Center of disease control)، ایالات متحده آمریکا بیشترین میزان بارداری نوجوانان زیر ۲۰ سال را در سراسر جهان دارد. بارداری نوجوانان باعث بروز مشکلات عدیدهای هم چون ترکتحصیل کودکان، تنها ماندن برای تمام عمر و به دوش کشیدن مسوولیت فرزند ناخواسته و طرد شدن توسط خانواده میشود. مرکز کنترل بیماریها آماری بالغ بر ۷۵۰ هزار کودک باردار در سال را برای آمریکا ارایه داده است و میافزاید از هر ده مورد بارداری ۸ مورد ناخواسته بوده است و در ۸۱ درصد موارد این بارداریها در خارج از عرف ازدواج صورت گرفته است.
این آمار در حالی ارایه شده است که در کشور آمریکا آموزشهای جنسی از سنین کودکی در مدارس به دانشآموزان داده میشود و این کشور سالانه ملیاردها دلار صرف آموزش روشهای ضدبارداری میکند.
تنها در سال ۲۰۰۲ میلادی کشور آمریکا ۱٫۷۳ ملیادر دلار صرف آموزش روشهای ضد آبستنی کرده است که ۶۵۳ ملیون دلار آن صرف نوجوانان شده است. با این حال به نظر میرسد این آموزشها نتوانسته است کمکی در جلوگیری از سقوط اخلاقی جامعه آمریکا بکند.
شهرداد روحانی و ارکستر سمفونیک تهران شب گذشته در پانزدهمین جشن خانه سینما به اجرای برنامه پرداختند.
این اجرا نکات جالب زیادی داشت که از آن جمله میتوان به بازگشت شهرداد روحانی از آمریکا به تهران فقط برای این اجرا، تا خوانندگی مهران مدیری در قطعهی «وطنم» و خوانندگی چند چهره مطرح سینمایی در قطعه «ای ایران» اشاره کرد.
مسعود رایگان، صابر ابر، هنگامه قاضیانی، مریلا زارعی، حسن پورشیرازی و کورش تهامی قطعه ایایران را همراه با ارکستر برای حضار اجرا کردند.
«سونیا توماس» در جشنواره «خوردن بال مرغ» توانست با خوردن 183 بال در مدت 12 دقیقه، رکورد این مسابقه قهرمانی را بشکند.
بنا بر این گزارش، رکورد سال قبل نیز متعلق به «سونیا توماس» بوده است.
همه ساله در تاریخ 4 سپتامبر در میدان کوکاکولا در مرکز شهر بوفالو در ایالت نیویورک آمریکا این مسابقه برگزار میشود.
این مسابقه که اولین بار در سال 2002 برگزار شده است، هر ساله در این تاریخ به مناسبت روز کارگر در آمریکا با تعداد زیادی شرکت کننده برگزار میشود.
“بلی ویلر” یک دختر ۸ ساله انگلیسی است، که به عنوان جوانترین راننده مسایقات اتومبیلرانی جهان شناخته شده است.
این اتومبیل قدیمی توسط یک صنعتگر ثروتمند فرانسوی با الهام گیری او از نمونه موتور های بخار موجود در یک فروشگاه اسباب فروسی در سال ۱۸۸۴ ساخته شده و در سال ۱۸۸۷ نیز در نخستین مسابقه اتومبیلرانی شرکت داده شده است.
پیشبینی میشود این خودرو که نام کامل آن «De Dion Bouton Et Trepardoux Dos-A-Dos» است و نمونهای منحصر به فرد از نخستین اتومبیلهای جهان به شمار میرود به ارزش ۲ تا ۲٫۵ میلیون دلار به فروش برسد.
از نکات جالب توجه در خصوص این خودرو، توانایی حرکت در زمان حاضر بوده که میتواند فاصلهای ۲۰ مایلی را در یک مخزن پر از آب بپیماید. حداکثر سرعت آن ۳۸ مایل در ساعت است. این خودرو در تاریخ هفتم اکتبر به حراج گذاشته خواهد شد.
نيروهاي ارتش نازي اين كشتي كه نامش SS Gairsoppa ميباشد را مورد حمله با اژدر قرار دادند و درحاليكه اين كشتي حامل محموله بزرگي از نقره به قعر اقيانوس رفت هفتاد سال بعد غواصان ايالات متحده اعلام كردند كه در حال بازيابي اطلاعات درمورد اين كشتي غرق شده هستند.
اين روزها اخبار و تصاويري از اين كشتي توسط سايتهاي خبري منتشر شده است.
جنیفر انیستون و آنجلینا جولی اشتراکات زیادی دارند: هردو ستاره درجه یک فیلمهای امریکایی هستند،هردو با برد پیت رابطه داشته اند و هردو با ظاهر جذاب و خوش پوشی قادرند همه را مجذوب خود کنند.
و حالا یک شباهت دیگر هردو از یک مد استفاده میکنند.
جالب است که هردو درحالیکه در دوجای مختلف حضور دارند مثل اینکه از قبل هماهنگ باشند یک مدل لباس می پوشند: هردو کیف مارک تام فورد از جنس چرم مشکی براق دارند این خوش پوشی ارزان هم نیست قیمت این کیف 2200 دلار است هر دو عینک آفتابی بزرگ مارک آویاتور به چشم دارند و جالبتر اینکه هردو کیفهایشان را با تاپ خاکستری و و پوتین پاشنه بلند مشکی ست کرده اند
شاید این تصادفی باشد که هردو یک جور لباس پوشیده اند اما...... آنجلینا جولی زودتر با این تیپ در لندن دیده شده است و جنیفر انیستون امروز صبح در حالیکه برای ضبط برنامه " امروز" به استودیو میرفته این لباسها را به تن داشته است.
پس میتوان گفت که انیستون از جولی کپی برداری کرده است.
دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره...
اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!! ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!! بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه...اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و...که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه... حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه " شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...! البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه...
یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرمی! ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!)گرفته تا لیمو ترش ( این لیمو ترش واقعا معجزه می کنه، به یه بار امتحانش می ارزه!) این ماسک ها برای شفاف سازی!( ببخشید سیاسی شد!)
پوسته... البته حتما توی این مدت یه تمرین رقصی هم می کنه، تا بدنش از خشکی در بیاد و اون روز حسابی بترکونه!( ببخشید، دل ربایی بکنه!) خوب، روز موعود فرا می رسه! ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم، بعد از " اپیلیدی"! و استحمام که 2 ساعت طول می کشه...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون...( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!) بعد از ناهار...! لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر...
توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده( البته حتما روزهای قبل مد موهای زیادی رو دیده، یا از تو fashion tv یا moda tv و... یا internet...اما هنوز به نتیجه ای نرسیده!!) آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!! ساعت 3 می رسه خونه...
بعد شروع می کنه به آرایش کردن...! صد مدل خط چشم و خط لب می کشه و پاک می کنه! ساعت 5 بعد از ظهر بالاخره به نتیجه ای می رسه و می تونه برحسب رنگ لباسش یه آرایش خوبی داشته باشه!! بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!! ساعت 8 عروسی شروع می شه...یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!
بولتن نیوز: این تست هوش خیلی خیلی جالب است. به شرطی که تقلب نکنید. اینجا چهار سوال معمولی و یک سوال جایزهدار وجود دارد. شما باید فوراً به آنها پاسخ دهید. نباید وقت زیادی تلف کنید، به همه سوالات فوراً پاسخ دهید. در پایان ببینید که به چند سوال درست جواب دادید. خواهشا صادقانه برخورد کنید!
سوال اول
شما در یک مسابقه سرعت شرکت کردهاید.
از نفر دوم سبقت میگیرید؟
اکنون در چه جایگاهی قرار دارید؟
جواب
سوال دوم . . . . .. . . جواب ۱۰۰۰ تا بگیر و ۴۰ تا بهش اضافه کن. جواب . . .. . . . . . . . . قبول نداری؟ با ماشین حساب دوباره حساب کن! سوال چهارم جواب
اگر پاسخ شما جایگاه اول بوده، به طور حتم شما دارید اشتباه میکنید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جایگاه او را به دست خواهید آورد پس دوم میشوید!
اگر از نفر آخر سبقت بگیرید، جایگاه شما چندم می شود ؟
اگر پاسخ شما جایگاه یکی مانده به آخر بوده، دوباره دارید اشتباه میکنید!
به من بگو ببینم : تو چطور میتونی از نفر آخر سبقت بگیری؟؟؟
سوال سوم
یک سوال خیلی ساده ریاضی!
توجه : این مسئله فقط باید در کله شما حل شود! از کاغذ و قلم و ماشینحساب استفاده نکنید.
حالا ۱۰۰۰ تای دیگه بهش اضافه کن.
حالا ۳۰ تا اضافه کن.
۱۰۰۰ تای دیگه اضافه کن.
حالا ۲۰ تا اضافه کن.
حالا ۱۰۰۰ تای دیگه هم اضافه کن.
حالا ۱۰ تا بهش اضافه کن. مجموعش چقدر شد؟
مجموعش شد ۵۰۰۰ تا؟
جواب درست در حقیقت ۴۱۰۰ میباشد!
امروز قطعاً روز تو نیست.
سعی کن سوال آخر را درست جواب بدی.
پدر مریم پنج تا دختر داره :
نانا،
نِنِ،
نینی،
نُنُ،
اسم دختر پنجم چیه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نونو؟
نه! البته نه.
اسمش مریمه!
سوال رو دوباره بخون.
خُب، حالا…
سوال جایزهدار
یه آقای کر و لالی میخواد مسواک بخره. با در آوردن ادای مسواک زدن، میتونه خواستهاش را به دکاندار حالی کنه و موفق به خرید مسواک بشه.
سوال :
حالا اگه یه مرد کوری بخواد عینک آفتابی بخره، چطوری باید منظورش رو به فروشنده حالی کنه؟
جواب
اون فقط باید دهنشو باز کنه و اینو از فروشنده بخواد. به همین سادگی !
یکی از رفقا که مدت زیادی نیست که به سمت استادی یکی از دانشگاههای تهران خودمون نائل اومده نقل میکرد که ... :
سر یکی از کلاس هام توی دانشگاه ، یه دختری بود که دو ، سه جلسه اول ،ده دقیقه مونده بود کلاس تموم بشه ، زیپ کوله اش رو میکشید و میگفت : استاد ! خسته نباشید !!!
البته منم به شیوه همه استاد های دیگه به درس دادن ادامه میدادم و عین خیالم نبود !
یه روز اواخر کلاس زیر چشمی میپاییدمش !
به محض این که دستش رفت سمت کوله ، گفتم : خانوم !!! زیپتو نکش هنوز کارم تموم نشده !!!!!
همه کلاس منفجر شدن از خنده ،
نتیجه این کار این بود که دیگه هیچ وقت سر کلاس بلبل زبونی نکرد!!!!
هیچ وقت هم دیگه با اون کوله ندیدمش توی دانشگاه !!!
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی : حواستون جمع استادای جوون دانشگاه باشه !
شاید شما هم تاکنون به این سوال خنده دار اما جالب فکر کرده اید که ابتدا مرغ به وجود آمده تا تخم مرغ. . ؟
ظاهرا این نکته ذهن دانشمندان را هم به خود مشغول کرده و آنها را بر آن داشته تا بتوانند با دلایل علمیو منطقی جواب سوال را پیدا کنند!
آقای دکتر کوین فریمن از دانشگاه Sheffield به عنوان سخنگوی تیم تحقیقاتی که اعضای آن شامل محققین دانشگاه های Sheffiled و Warwick میباشد، در بیان این نکته میگوید:
زمانیکه مشغول بررسی مراحل تشکیل پوسته تخم مرغ با استفاده از یک ابر رایانه به نام HECToR بودیم، دریافتیم که یک پروتئین به نام ovocledidin-17 در مرحله تشکیل پوسته تخم مرغ نقش حیاتی دارد.
این پروتئین سرعت تشکیل پوسته تخم مرغ را بالا میبرد و در زمان اتمام واکنش های پیدایش، خود بدون تغییر باقی میماند. تشکیل پوسته تخم مرغ بدون وجود این پروتئین غیر ممکن میباشد.
خب حالا فکر میکنید که این پروتئین در کجا یافت میشود؟ بله در بدن مرغ ها! پس از این یافته گروه تحقیقاتی به این نتیجه رسیدند که مرغ قبل از تخم مرغ به وجود آمده است.
این دستاورد علمیذهن عده زیادی را از این مشغله دایمیکه ابتدا مرغ به وجود آمده و یا تخم مرغ آزاد کرده است و شاید حالا با فراغت خاطر بیشتری بتوانند نیمرو بخورند. البته ما هم مانند شما میدانیم که چنین سوالی از اساس صحیح نیست. اما به هر حال علم برای این سوال هم جواب پیدا کرده است….
ترانی کامشاپاهل استرالیا یک پنگوئن ، یک زرافه ، یک بچه فیل ، یک میمون ، یک توله ببر به همراه دوازده سگ را برای هدیه عروسی خریداری کرد و نام این باغ وحش کوچک را به افتخار همسرش (پارک خانگی عروس زیبای من ) نهاد
این هدیه ویژه یک جسد مومیای شده ی قدیمی بود که آن را در یک حراجی عتیقه به قیمت بالایی خریداری کرده بود .
الیزا براون که به علایق همسر ورزشکار خود تامی کاملا واقف بود در روز ازدواج یک راکت بدمینتونهدیه داد که شاید برای شما چیز عجیبی نباشه، اما بد نیست این را اضافه کنیم تور وسط این راکت از موهای خود الیزا تهیه شده بود .
مارک کریستی ون ، نقاش ساختمان اهل برلین ، به عنوان کادوی عروسی ،18 دستگاه اتومبیل دزدی به همسرش هدیه داد که حدود یک هفته بعداز عروسی آنها را به صاحبانشان باز گرداند و به آنها گفت که این کار را فقط برای این انجام داده که به همسرش نشان دهد به خاطراو هر کاری می کند .
جاناتان رود شایر مرد عاشق پیشه آلمانی که مراسم ازدواجش را به همراه کشیش در یک هلی کوپتر بر فراز آسمانها انجام داده بود به عنوان هدیه عروسی ، خودش را از هلی کوپتر پائین انداخت ودر دم جان سپرد . او قبل از پریدن به عروس جوانش سیدنی گفت : این آخرین و تنهاهدیه عروسی من به تو است .
مری کامفورد در روز عروسی در مقابل میهمانان گفت که قصد دارد در این لحظه اعجاب انگیز ترین هدیه عروسی را به همسرش بدهدو بعد در مقابل چشمان حیرت زده ی میهمانان و از جمله داماد که منتظر یک کادوی بی نظیر و گران قیمت بود ، مقداری از آب بینی ش را در دستمال کاغذی خالی کرد و به همسرش داد
براساس نظرسنجی که موسسه ملی تحقیقات دانشگاه شیکاگو انجام داده است، این شغلها در ردیف شادترین شغلهای دنیا قرار گرفته اند:
آتش نشان: ۸۰درصد از آتش نشانها از کار خود بهشدت راضی هستند، چراکه شغل آنها همواره کمک کردن به دیگران و در بسیاری از مواقع نجات جان دیگران از مرگ حتمی است.
با آنکه همه آتشنشانان در طول هفته با خطرات زیادی روبهرو هستند اما همین حس کمک به همنوع آنها را راضیترین شاغلان دنیا میکند.
فیزیوتراپ: کار این قشر از جامعه هم مستقیما با مردم و کمک به افرادی در ارتباط است که توان کمتری نسبت به دیگران دارند. آنها هم پس از حل مشکل دیگران از کار خود احساس رضایت میکنند و در نتیجه از نظر خود شغل خوب و شادی دارند.
نویسنده: هر چند بسیاری از نویسندگان، نه تنها در ایران بلکه در سراسر دنیا، همواره از کم بودن دستمزدها و حقوق خود ابزار ناراحتی میکنند اما حس خوب روی کاغذ آوردن ذهنیتها و تفکرات شخصی برای این افراد، شغل نویسندگی را جذاب، دوست داشتنی و حتی شاد میکند.
معلم: اگر چشم خود را به روی حقوق ناچیز معلمان ببندید و به دیگر ویژگیهای معلمی به ویژه ارتباط با بچهها و آموزش درسها و نکات تازه به دیگران فکر کنید، حتما معلمی را شغلی شاد و دوستداشتنی مییابید.
هنرمند: معمولا وقتی صحبت از روحیه لطیف میشود، اولین کسانی که به ذهن میآیند، هنرمندان هستند. البته شادی و نشاط هم جزو لاینفک هنر است و در این بین بهنظر میرسد مجسمهسازان و نقاشان از همه اقشار هنری شادتر هستند.
روانشناس: این قشر از جامعه وظیفه سنگین و مهمی بر دوش دارند که البته در بسیاری مواقع هم شنیدن مشکلات دیگران به نظر سخت و غمانگیز میرسد اما روانشناسان چندان این ایده را قبول ندارند، چراکه معتقدند گذاشتن راهحل پیش پای کسانی که تا مرز سیر شدن از زندگی هم پیش میروند، بسیار لذت بخش و شادی آفرین است.
این ستاره که به تازگی از همسرش جدا شده است ، ۱۸ میلیون دلار را برای خرید خانه ای به وسعت ۱۵۰۳۷ فوت مربع در سواحل همپتون در لانگ آیلند نیویورک صرف کرده است.
این عمارت ۱۹ اتاق دارد و با داشتن ۷ شومینه (۵ تا داخل و ۲ تا خارج عمارت) خودنمایی می کند، کف آن با سنگ آهک فرش شده ، دارای آسانسور و راه پله ی مارپیچ است ، پارکینگ هایی مجزا برای حداقل ۳ ماشین دارد ، مهمان خانه ، سالن غذاخوری ، سالن ورزش، محلی برای پیاده روی ، حیاطی به بزرگی زمین فوتبال، ۲ محل برای شستن لباس ها و یک استخر از دیگر امکانات آن می باشند ، چشم انداز این عمارت از خلیج مکاکس به سمت اقیانوس اطلس می باشد.
سه راه مخفی دارد که در نهایت به یک لنگرگاه می رسد شاید جی.لو ناگهان تصمیم به قایق سواری بگیرد.
به نظر می رسد دوقلوها ی ۳ ساله مکس و اما حالا اتاق های بیشتر ی برای بازی کردن داشته باشند!
این دومین خانه ی جی.لو در لانگ آیلند است ، شما فکر می کنید خانه ی بعدی او کجا باشد؟
کمال الملک --> محمد غفاري
مارک تواين --> ساموئل لنگهورن کلمنس
ميرزاده عشقي --> سيد محمدرضا کردستاني
سيمين بهبهاني --> سيمين خليلي
امير کبير --> تقي فراهاني
ذبيح الله منصوري --> ذبيح الله حکيم الهي دشتي
م. اميد --> مهدي اخوان ثالث
شهريار --> محمدحسين بهجت تبريزي
حافظ --> شمس الدين محمد شيرازي
چارلي چاپلين --> سِر چارلز اسپنسر چاپلين
پروين اعتصامي --> رخشنده اعتصامي
صائب تبريزي --> ميرزا محمد علي
سلمان فارسي --> روزبه
ستارخان --> ستار قرهداغي
ميرداماد --> مير برهانالدين محمدباقر استرآبادي
باقرخان --> باقر تبريزي
نسيم شمال --> سيد اشرفالدين گيلاني
جبار باغچه بان --> ميرزا جبار عسگرزاده
بديع الزمان فروزانفر --> محمدحسين بشرويهاي
چه گوارا --> ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا
سعدي --> مُصلِح الدين مُشرف بن عَبدُالله
عزيز نسين --> مَحمَت نُصرَت
آتا تورک --> مصطفي کمال پاشا
ولتر --> فرانسوا ماري آروئ
بودا --> سيدارتا گوتما
بيل کلينتون --> ويليام جفرسون بلايت سوم
سيمون بوليوار --> سيمون لوسي ارنستين ماري
پله --> ادسون آرانتس دوناسيمنتو
نيما يوشيج --> علي اسفندياري
افلاطون --> آريستو کلس
گلاب آدينه --> گلاب مستعان
شيرين بينا --> شيرين صدق گويا
مادر ترزا --> آگنس گوک بژازين
بزرگ علوي --> مجتبي علوي
نادره --> حميده خير آبادي
تيتو --> جوزپ بروز
ثريا قاسمي --> مولود ملاقاسم
جان وين --> ماريون موريسون
ايرج راد --> اکبر حسني راد
سيروس گرجستاني --> علي اکبر محمدزاده گرجستاني
استالين --> يوسف ويساريونوويچ ژوگاشويلي
سولات سار --> پل پوت
فروزان --> پروين خير بخش
گوهر مراد --> غلامحسين ساعدي
ر . اعتمادي --> رجبعلي اعتمادي
م .. الف . به آذين --> محمود اعتمادزاد
ملکه اليزابت --> اليزابت الکساندرا مري ويندسور
ايرج --> حسين خواجه اميري
پرويز ياحقي --> پرويز صديقي پارسي
ابوعمار --> ياسر عرفات
ماکسيم گورکي --> آلکسي ماکسيموويچ پِشکوف
ملک الشعرا --> محمدتقي بهار
آريل شارون --> آريل ساموئل مشرايبر
عبدالکريم سروش --> حسين حاج فرج الله دبّاغ
کيتارو --> ماسانورى تاکاهاشى
تروتسکي --> لو داويدوويچ برونشتاين
دختران دو دسته اند : دسته اول آنهایی که زیبا هستند و فورا ازدواج میکنند و دسته دیگر آنهایی که به دانشگاه میروند (شاو)
زن چون کراوات است، هم مرد را زیبا نگه میدارد هم حلقوم او را می فشارد (ویکتور هوگو)
زن از این متأثر نمیشود که به او توجه کنید، بلکه تأثر او از این است که به او توجه کنید و بعد از او دور شوید (تواین)
با زنان همانطور که با کودکان سر و کار دارید رفتار کنید ولی همانطور که با ملکه صحبت میکنید با او سخن بگویید (وایلد)
کار زن افراط و تفریط است، اگه دوست بدارد از شدت محبت بی زار میشود و وای به حال زمانی که دشمنی پیدا کند (ولتر)
از دستپخت زن تعریف کن تا در کنار اجاق خود را قربانی کند ( دیل کارنگی)
ازدواج کار خوبی است، ولی بهتر است این کار را انجام ندهید (سامبرست)
در زندگی یک مرد دو روز ارزش دارد : روزی که با زنی آشنا میشود و روزی که او را به خاک می سپارد (ویکتور هوگو)
نگهبان زن زشتی اوست (مثل عربی)
هرگاه میخواهید از کسی انتقام بگیرید او را به ازدواج ترقیب کنید (برنارد شاو)
راز از هر نوعی بر قلب زنان فشاری غیر قابل تحمل می آورد (پوشکین)
مردها آنچه را که می شنوند از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می سازند، اما زنان از دو گوش وارد و از دهان خارج می کنند (برنارد شاو)
زن با نگاه خود آتش می افروزد و بیهوده می کوشد تا با اشک خود آنرا خاموش کند (برنارد شاو)
گرانقیمتترین انگشتری های جهان، انگشتری نامزدی است، چون مرد پس از خرید آن تا آخر عمر قسط میدهد (چگورا)
در برخورد با تازه عروس مردها به صورتش نگاه میکنند و خانمها به باسنش (دیکنز)
زنها فقط دو روز می توانند مردها را خوشبخت کنند، روز عروسی و روز مرگ (برنارد شاو)
زن، وقتی از یک حقیقت دفاع می کند منطقش بسیار ضعیف و قدرت اثباتش بی تأثیر است . ولی اگر همین زن بخواهد از یک دروغ دفاع کند آن وقت کسی را تاب مقاومت در برابر او نیست (گالیله)
شوهری که بیش ازحد به پاکدامنی زن خود می بالد، احمقی است که بیش ازحد خود را فریب می دهد (لاروشنوکو)
اشک، نیرومندترین ماده سیال روی زمین است (داوینچی)
اگر زنی عصبانی شد، یقین کنید که یک کار انجام نشده دارد و چاره اش در این است که به عصبانیت تظاهر کند (دیکنز)
برای زن فقط یک بدبختی و مصیبت وجود دارد و او این است که حس کند کسی اورا دوست ندارد (چاپلین)
اگر تله به دنبال موش برود، زن نجیب هم دنبال مرد (ضرب المثل سوئدی)
مردها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت (برنارد شاو)
کارتون شرک رو حتما ديدين ..اون غول سبز مهربون(!!!)آيا تا حالا به اين فکر کرده بودين که خلق اين هيبت و قيافه آيا تخيلي بوده يا واقعي؟؟بد نيست بدونين شخصي با اين مشخصات ظاهري وجود داشته و خلق قيافه شرک با الهام از ظاهر اين آقا بوده...
ماوريک تيلت که در سال 1903 به دنيا اومده و در سال 1954 هم از دنيا رفته...
يه کشتي گير حرفه اي بود..اونم در نخستين سال هايي که ورزش به عنوان يک سرگرمي نيز شناخته شده بود.
او متولد فرانسه.بسيار باهوش و به چهارده زبان دنيا مي توانسته صحبت کنه..به شعر و تجارت هم علاقه بسيار داشته...
در دهه بيستم زندگيش گرفتار بيماري نادر آکرو مگالي شد که باعث رشد ناهنجار استخوان هايش شد و کل اندامش را در بر گرفت که برايش رنج و عداب زيادي به همراه داشت و مورد بي مهري مردم قرار گرفت به طوري
که مجبور به ترک محل زندگيش که بسيار به اونجا علاقه داشت گرديد
اسامي و توضيحات سايتها در ادامه مطلب مخصوص اعضا
بدو عضو شو مي ارزه....
قای فن ویپنگ ( Fan Weipeng ) از چین،۱۰۲ کاسه را در یک برنامه تلویزیونی به نام ( Lo Show Dei Record ) در میلان ( Milan ) ایتالیا با یک انگشت در یک دقیقه در ۱۱ آوریل ۲۰۰۹ شکست و این رکورد را از آن خود کرد.
در اين گزارش سعي شده است كارهايي كه خود مردم بايد هنگام وقوع زلزله انجام دهند و كارهايي كه مسئولان بايد بعد از وقوع زلزله انجام دهند شرح داده شود...
كارهايي كه خود مردم بايد هنگام وقوع زلزله انجام دهند:
• توكل به خدا و دعاي عاجزانه، قرار گرفتن رو به قبله و خواندن شهادتين! (اگه بدونيد تو اون لحظه خوندن شهادتين چه لذتي داره!)
• تهيه و همراه داشتن انواع سلاحهاي سرد و گرم جهت جلوگيري از فرصت طلبي ساكنان شهرهاي همجوار و حتي شما دوست عزيز!
• رساندن خود به يک فضاي باز در صورت وجود!
• گوش دادن به شايعات از بدو شروع زلزله! (چون معمولاً واقعيات در ابتدا به صورت شايعات به گوشتان خواهد رسيد!)
• رساندن خود به زير زمين منزل حتي در برجهاي صد طبقه!
• رفتن به بالاي درخت در صورت پيدا نکردن مکان مناسبتر!
• حلاليت طلبيدن از دوستان و آشنايان و همكاران و خلاصه همه رفتگان و نرفتگان در هنگام زلزله!
• به ياد آوردن اين جمله معروف بساز بفروشان عزيز : "دنبال نازکي ساختمان باش و کلفتي نان!"
• حفظ خونسردي حتي در صورت فوت کردن! (در صورت زنده ماندن بهتر است منتظر کسي نمانيد، چون کس ديگري زنده نميماند که بخواهد به شما کمکي بکند. در نتيجه برويد و پشت سرتان را هم نگاه نکنيد!)
البته از من ميشنويد بهتر است خودتان را همانجا راحت كنيد و گرنه اگر زنده بمانيد ممكن است از آتش سوزي بميريد يا از برق گرفتگي، شايد هم در چاه بيفتيد يا در دعواهايي که سر وسايل منزل شهروندان اتفاق ميافتد، لت و پار شويد يا از گرسنگي تلف شويد يا در بيمارستانِ بدون دارو، پرستار و دكتر جان به جان آفرين تسليم كنيد و خيلي اتفاقهاي ديگر. پس بهتر است به همان چيزي كه در ابتدا گفتم عمل كنيد!
كارهايي كه مسئولان بايد بعد از وقوع زلزله انجام دهند:
• بايدجلوي مردمي را كه براي كمك به صاحبخانهها جهت جمع آوري وسايل با ارزش به منطقه قدم رنجه ميكنند را بگيرند!
• بايدبه طور موقت هم كه شده از ارسال پارازيت روي سيستمهاي ماهوارهاي ومخابراتي جلوگيري كنند تا لااقل اگر كسي زير آوار ماند از عوارض پارازيت نميرد!
• بايد حداقل هفت بهشت زهراي جديد تأسيس شود!
• بايد تعداد زيادي نعش كش جهت انتقال شهروندان به بهشت زهراهاي جديد الاحداث، مهيا شود!
• بايد تعداد زيادي دستشويي سيار را پس از زلزله براي جلوگيري از آلودگي بيشتر تعبيه کنند!
• بايد به برگزاري مجدد همايشها،جشنوارهها،سمينارها،جلسات و ... در رابطه باراهكارهاي جلوگيري از زلزله به صرف نهار و شام اقدام کنند!
• بايد امداد رساني به وسيله هليكوپترهاي امداد (نه ببخشيد ، بالگرد ، نه ببخشيد، چرخبال، نه ببخشيد ، گردچرخ!) را براي افراد خاص با خون رنگيتر در نظر بگيرند!
• بايدصداوسيمابه جاي تبليغات چيپس وپفک خود درشبکه ملي به پخش آموزش راهکارهاي قبل از زلزله بپردازد!
چهل کاری که خانوما نمی تونن انجامش بدن !
۱- چیزی در مورد ماشین فهمیدن ، البته به جز رنگش
۲- درک مضمون اصلی یک فیلم هنری
۳- ۲۴ ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی کردن
۴- بلند کردن چیزی
۵- پرتاب کردن
۶- پارک کردن
۷- خواندن نقشه
۸- دزدی کردن از بانک
۹- آرام و ساکت جایی نشستن
۱۰- بیلیارد بازی کردن
۱۱- پول شام رو حساب کردن
۱۲- مشاجره کردن بدون داد کشیدن
۱۳- مواخذه شدن بدون اینکه گریه کنن
۱۴- رد شدن از جلوی مغازه کفش فروشی
۱۵- نظر ندادن در مورد لباس یک غریبه
۱۶- کمتر از بیست دقیقه داخل یک دستشویی بودن
۱۷- دنده ماشین را با انگشت عوض کردن
۱۸- راه انداختن درست یک ویدئو
23- نرقصیدن موقع شنیدن یک آهنگ شاد
24- آرایش نکردن
25- لاک نزدن
26- صحبت نکردن وقتی که باید ساکت باشن
27- سیگار برگ و یا چپق کشیدن
28- درک کردن شوهر وقتی اعصابش خورده
29- گریه کردن بدون آبریزش بینی
30- غذا پختن بدون تماشای تلویزیون
31- تماشای اخبار و خوندن روزنامه
32- نق نزدن
33- لگد زدن
34- از سن بیست و پنج سالگی رد شدن
35- اخ تف کردن
36- خواستگاری رفتن
37- موارد بالا رو قبول کردن ...
شما هم اگه چیزی به نظرتون میرسه خجالت نکشید، اضافه کنید !
1-بد شانسي يعني : داري با دوست دختر جديدت راه ميري ، يک دفعه دوست دختر فابريکت مياد و تو قبلا بهش گفتي که به غير از او هيچ دوست دختر ديگه اي نداري و حالا اون تو رو با يه دختر ديگه ميبينه ، خب مسلم ديگه بهترين دوست دخترت ميپره .
2:بد شانسي يعني : تو دانشگاه سر کلاس داري اداي استادتو در مياري ، بعد همينکه صورتتو برميگردوني ، ببيني استادت پشت سرت واستاده و داشته تمام ارهاي تو رو ميديده و دوستاي نامردتم اصلا چيزي بهت نگفتن که استاد پشت سرته .
3: بد شانسي يعني : شب عيد ميخواي براي دوست و آشنا اي کارت بفرستي ، ولي خطها به قدري شلوغه ، که مسنجر به زور بالا مياد ، چه برسه که بخواي اي کارت بفرستي .
4: بد شانسي يعني : بدون گواهينامه و به صورت کاملا هيدن گونه ( مخفيانه ) ماشين بابا رو دو در ميکني تا بري دنبال رفقا و برين کمي صفا کنين ، رفقا رو بر ميداري ، يه اسکوتر هم تو ضبط ماشين ميذاري و به صورت شخله گاز شروع ميکني به رانندگي ، سره اولين چهارراه پليس بهت گير ميده و به جرم نداشتن گواهينامه ، ماشين باباتو 2 هفته تو پارکينگ ميخوابونن .
5: بد شانسي يعني : جلوي دوستات ادعا ميکني که خداي کامپيوتري ، بعد يه روز يکي از دوستات زنگ ميزنه که اگه ممکنه بري و ويندوزشو عوض کني ، بعد و ميري اونجا وبه جاي اينکه ويندوزشو درست کني ، ميزني کامپيوترشو داغون میکنی .
6: بد شانسي يعني : اون گرگه تو کارتون ميگ ميگ ( همون گرگه و شتر مرغه ) ، چون ما از بچگيمون يادمونه که اون ميخواسته اين شتر مرغه رو بگيره و هر دفعه بد شانسي مياره ، خلاصه اينکه به نظر بدشانس ترين شخصيت کارتوني همونه .
7: بد شانسي يعني : آمار وبلاگت به روزي چند هزار نفر رسيده و داري کلي حال ميکني ، يک روز کانکت ميشي و اسم وبلاگتو وارد ميکني و ميبيني پيغام انسداد اين سايت توسط مخابرات اومده جلوت و تو اصلا باور نميکني اينو و همين امر باعث ميشه تا آمارت به يک دهم آمار قبليت برسه .
8: بد شانسي يعني : جلوي دوستات ادعا ميکني خداي کانتر استريک و آنريل تورنومنت هستي ، بعد يه روز دوستات دعوتت ميکنن گيم نت و ميري اونجا ميشيني و آنريل و يا کانتر ميزني ، و تنها چيزي که اونوقت تابلو ، اسم تو که هميشه آخري ( با اون همه ادعا )
شنبه
مرد : امروز ناهار چي داريم؟
زن : ببين ، امروز قراره من و زری با هم بريم «فال قهوه روسي يخ زده» بگيريم. ميگيند خيلي جالبه ، همه چي رو درست ميگه . به خواهر شوهرزری گفته «شوهرت برات يه انگشتر بزرگ ميخره » خيلي جالبه نه ؟ سر راه يه چيزی از بيرون بگير بيا
يکشنبه
مرد : عزيزم ، امروز ناهار چي داريم؟
زن : ببين ، امروز قراره من و زری بريم برای کلاسهای «روش خوداتکايي بر اعتماد به نفس» ثبت نام کنيم . هم خيلي جالبه ، هم اثرات خوبي در زندگي زناشوئي داره . تا برگردم دير شده . سر راه يه چيزی از بيرون بگير و بيا
دوشنبه
مرد : عزيزم ، امروز ناهار چي داريم؟
زن : ببين امروز قراره من و زری با هم بريم «شو»ی «ظروف عتيقه» . ميگن خيلي جالبه، ممکنه طول بکشه، سر راه يه چيزی از بيرون بگير و بيار
سه شنبه
مرد : عزيزم ، امروز ناهار چي داريم؟
زن : ببين امروز قراره من و زری با هم بريم برای لباس مامانم که برای عروسي خواهر زری ميخواد بدوزه دگمه انتخاب کنيم . تو که مي دوني فاميل مامانم اينا (!) چه قدر روی دگمه لباس حساس هستند . ممکنه طول بکشه . سر راه يه چيزی از بيرون بگير بيا
چهارشنبه
مرد : عزيزم ، امروز ناهار چي داريم؟
زن : ببين ، امروز قراره من و زری بريم برای کلاس «بدنسازی» و «آموزش ترومپت» ثبت نام کنيم . همسايه زری رفته ، ميگه خيلي جالبه . ترمپت هم ميگند خيلي کلاس داره ، مگه نه؟ ممکنه طول بکشه چون جلسه اوله ، سر راه يه چيزی از بيرون بگير و بيار
پنجشنبه
مرد : عزيزم ، امروز ناهار چي داريم؟
زن : ببين ، امروز قراره من و زری بريم با هم خونه همسايه خاله زری که تازه از کانادا اومده . ميخوايم شرايط اقامت را ازش بپرسيم ، من واقعا' از اين زندگي خسته شدم . چيه همه ش مثل کلفتها کنج خونه ! به هر حال چون ممکنه طول بکشه ، سر راه يه چيزی از بيرون بگير و بيا
جمعه
مرد : عزيزم ، امروز ناهار چي داريم؟
زن : ببينم ، تو واقعا' خجالت نمي کشي؟ يعني من يه روز تعطيل هم حق استراحت ندارم ، واقعا' نمي دونم به شما مردهای ايراني چي بايد گفت؟ نه واقعا' اين خيلي توقع بزرگيه که انتظار داشته باشم فقط هفته ای يه بار شوهرم من رو برای ناهار ببره بيرون ؟
هنوز مدت زمان زیادی از جدا شدن جنیفر لوپز و مارک آنتونی نمی گذرد که حاشیه های جدیدی وارد زندگی جنیفر شده است. براساس گزارش های منتشر شده جنیفر لوپز با بردلی کوپر قرار ملاقات داشته است.
كتاب سي دستور آشپزس براي دانلود
كتاب آشپزي خوبيه واسه خانوما بتون پيشنهاد ميكنم دانلود كنين...
دانلود كتاب سي دستور آشپزي از لينك پرشين گيگ(حجم 59kb)
من که نفهمیدم این "اون روزا و قدیما"که سر زبان همه هست, حتی جوانهای 18 ساله ام از خوبی های ماشین ,خانه,لباس و هر چیز قدیمی می گویند کی بوده و کجا بوده.
در این گزارش تلاش می کنیم ,شما را با برخی سرگرمی های عجیب وغریب جوانان دیروز آشنا کنیم البته بدور از هر گونه جهت گیری ای اگر نکاتی هست که جا افتاده مارو همراهی کنید .
1.دندان طلا !
خیلی از جوان های دیروز برای نشان دادن وضعیت خوب مالی و حتی جرات شان دندانهای سالمشان را می کشیدن و دندان طلا می گذاشتن!! باور ندارید از پدر بزرگتان بپرسید.
البته با افزایش نجومی قیمت طلا کمتر کسی از این فکرهای ... به سرش میزند.
2.کفتر بازی"کبوتر بازی"
ابزار لازم این به اصطلاح سرگرمی یک قفس و چند کبوتر زبان بسته بود که باظالمانه ترین روش ها مجبورشان می کردند مسافتی طولانی را طی کنند و مجددا به قفس تنگ و تاریکشان برگردند.
خدا رو شکر زندگی آپارتمان نشینی این روزها کمتر به افراد جرات می دهد همچین کاری انجام بدهند.
3.ترنا بازی
چند نفر که دور یکدیگر جمع می شدند تا رسم شاه و گدا و زندگی دیکتاتوری را تمرین کنند. یک نفر شاه می شد و هرچه امر می کرد باید بدون چون و چرا از سوی دیگران اجرا می شد.
این بازی اغلب در قهوه خانه ها و مکان های عمومی ساعت ها افراد را سرگرم می کرد.
البته برخی بدشان نمی آید ترنا بازی را دو باره رواج بدهند.
4.جمع کردن تمبر
بعضی از جوان های دیروز که دنبال تفریحات سالم بودند کلکسیون جمع می کردند.تمبر,سکه,پوسترهنرپیشه ها و ... که این روزها به دلیل کاهش نامه نگاری و صد البته سرعت دنیای امروز کمتر جوانی سراغ این کارها می رود.
باورتان بشود یانه, بعضی ها آنقدر به کلکسیون شان وابسته می شدند که حتی هزینه های خورد و خوراکشان را برای خرید یک تمبر جدیدمی دادند.
5. غیبت کنون
خیلی از پدر بزرگا و مادر بزرگایی که این روزها به چت و گروه های اینترنتی ایراد می گیرندو نگران اتلاف وقت جوانان هستند قبلا توی کوچه پس کوچه های قدیمی بعد از ظهر ها دور هم جمع می شدند و یه حلقه تشکیل می دادند و مراسم غیبت کنون راه می انداختند.
البته این مراسم آن روزها اسمی نداشت .اما از آنجایی که محتوای جلسات چند ساعته ایشان بیشتر غیبت و صحبت از همسایه های غایب در جلسه بود با اجازه شما جلسه غیبت کنون برای این هم نشینی ها برگزیدیم.
6.فرکردن مو
قدیم ها که ابزار و لوازم سلمانی و آرایش مو انقدر پیشرفت نکرده بود خیلی از مادر بزرگ هایی که از اتلاف وقت نوه هاشان جلو آینه ناراحت هستندیک صبح تا بعد از ظهر با استفاده از ابتدایی ترین روش ها برای فر کردن موها شان وقت می گذاشتند.
تازه خبرندارید که خیلی وقتها موهاشون هم می سوخت و مجبور می شدند کوتاهشان کنند و بعد هم یه یک هفته ای برای موهای از دست رفته عزاداری می کردند!!
7.تماشای معرکه گیری
حتما می دونید که این روزها چندین کتاب و مقاله در خصوص اتلاف وقت جوانان جلوی تلویزیون و شبکه های اجتماعی نوشته شده . اما حتما خبرندارید که قدیما بعضی از بزرگتر ها برای سرگرم شدن پای بساط معرکه ,معرکه گیران می نشستند تا عملیات محیر العقول پاره کردن زنجیر ,بلند کردن جسم سنگین و مارگیری تماشا کنند.تازه برای مشاهده این عملیات شگفت انگیز پول هم پرداخت می کردند تا دخل پهلوان خالی نماند!
8.خربازی یا خر سواری
اگر چه خودم از مخالفان سرسخت این پیاده روی با ماشین! و چرخ زدن با اتومبیل هستم اما خبرندارید جوان های قدیم کارهای عجیب تری می کردند.
یکی از سرگرمی های جمعی مردم خربازی ( خرسواری ، یابو سواری ) بود و این بازی و تفریح منحصرا مخصوص داش مشدی های خوش پوش بود که برای سوار شدن بر خرهای معروف به خربندی و یا خرهای دولایی به خیابان علاءالدوله ( فردوسی ) می رفتند . در این خیابان ده ها خر کوچک و بزرگ همراه پالان های دیدنی و افسارهای مزین به برنج و نقره و گل میخ نقره کوبی شده و زنگوله های ریسه ای و پالان های مخمل و شال و ترمه و اطلس پرزرق و برق و دست و پا و بال و دم حنابسته و سم های سیاه شده و منگوله های زیبا آماده شده بود .
خربازها و یا یابوسوارها نیز لباس های جالبی می پوشیدند . مثلا لباده های بلند از ماهوت و مخمل و رداهای رالی و کپنک های نمدی و شال های ابریشمی و گیوه های آجیره و ملکی و غیره و این خرسوارها در برابر چشمان صدها تماشاچی از حاشیه خیابان علاءالدوله و گاهی لاله زار بالا و پایین می رفتند!!
9. قاشق زنی"تکدی گری آیینی"
قاشقزنی رسمی زنانهاست. زنان چادری بر سر انداخته و گاه نقابی بر چهره میزدند تا ناشناس بمانند. آنگاه با قاشق بر کاسه یا قابلمه یا بر در خانه میکوبیدند و اهل خانه را از آمدن خویش آگاه میکردند. اهل خانه کاسه خالی را گرفته و مشتی آذوقه خشک از قبیل بنشن در آن ریخته و باز میگرداندند. گاه بجای آذوقه پول نقد به قاشق زن پرداخت میشدهاست. مهمترین شرط در قاشق زدن ناشناس ماندن قاشقزن بودهاست. لذا نه قاشقزن و نه صاحب منزل، در هنگام مواجهه سخن نمیگفتهاند.این رسم معمولا توسط دختران دم بخت اجرا می شد!!
البته گفته می شود که آذوقه های جمع آوری شده برای پختن آش نذری بکار گرفته می شد و بین فقرا توزیع می گردید.
اهل دانشگاهم
رشته ام علافیست
جیبهایم خالیست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست
من نمیدانم که چرا میگویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
باید از مردم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
وبه آنها فهماند
که من ایجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم!
این مقاله فقط جنبه سرگرمی دارد.
شوهرشناسی سنتی
اگر آقايتان اجازه مي دهد که بيرون از منزل هم کار کنيد،از اينکه شما را قابل دانسته تا هم در منزل و هم بيرون از منزل کار کنيد، از او تشکر کنيد.
اگر آقايتان به کوچکترين حقوق زنان بي توجه است، حقتان است
اگر تحويلتان هم بگيرد شما به او مي گوئيد زن ذليل.
اگر آقايتان شلوارش چند تا شد و به تبع آن چند تا زن ديگر هم گرفت، خوشحال باشيد که مي تواند يک تنه از پس چند زن بر بيايد!!!
مگر اوايل ازدواج همين مردانگي را دوست نداشتيد؟!
اگر آقايتان براي شما هديه نمي خرد، رويتان را زياد نکنيد!
او خودش براي شما بزرگترين هديه است! و يا لااقل بزرگترين هديه که شما را هميشه تحمل مي کند!
زي زي لوژي (شوهرشناسي مدرن)
اگر شوهرتان شبها دير به منزل مي آيد، درب را به رويش باز نکنيد.
مبلغ مهريه را هم به او يادآوري کنيد تا کامروا شويد!
آگر شوهرتان از شما انتظار پذيرائي دارد، يک هفته او را ترک کنيد.از هفته آينده خودش هر شب برايتان کاپوچينو درست خواهد کرد.
اگر شوهرتان موافق نيست که شماهر جايي مي خواهيد برويد،مگر شما منتظر اجازه او بوديد؟! خوب برويد. تازه بعد هم غر بزنيد که از اين زندگي خسته شدين.
اگر شوهرتان به شما پول نمي دهد، شما هم به او روندين! دو سه روز کم محلي هم بي اثر نيست.
اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بيرون از منزل نيست، خانه را به گند بکشيد بي حوصلگي به را بيندازيد افسرده باشيد تا شما را به کار بيرون از منزل تشويق کند!
اگر شوهرتان موافق کار کردن شما در بيرون از منزل هست،از زير کار کردن در بريد وانمود کنيد که دوست نداريد نحوه جارو کردن و ظرف شستن و... را به او آموزش دهيد! هرچند آقايون همه بلد هستن.
اگر شوهر شما فمينيست نيست، زن ذليل که هست.
اگر شوهرتان به مسائل شما بي اعتناست شما بي اعتنا تر باش. ازصبح تا امدن او با دوستان گپ بزنيد تا چشمتون به او افتاد قيافه بگيزريد که ناراحت هستيد.
اگر شوهرتان هوس تجديد فراش کرد، بدانيد که بيچاره حق دارههههههههههههههههه
نتيجه گيري اخلاقي:
زنان سنتي هر چه سرشان بيايد حقشان است! لياقت شوهر مهربان و به قول خودشان زي زي را ندارند.
زنان مدرن لياقت هيچ چيز را ندارند. چون از زي زي بودن شوهرانشان سوء استفاده مي کنند!
هر چه به سر مردا مياد از زي زي بودنشونه.
• اووووووووووه !!! پس اشتباه بریدم!
• كسی ساعت مچی منو ندیده؟!
• دیشب تا دیر وقت مهمونی بودم. یادم نمی آد هیچوقت تو عمرم آن قدر ........ !
• وای! صفحه ی 47 دستورالعمل جراحیم پاره شده!
• منظورت چیه كه باید پای چپشو می بریدیم؟!
• فوراً یه عكس از این زاویه بگیر. این یكی از عجایب خلقته!
• بهتره این تیكه رو نگه داریم. ممكنه برای تشریح به درد بخوره!
• ولی كتاب من اینجوری نمی گه! كتاب تو چاپ چندمه؟!
• فوراً اون تیكه گوشت رو برگردون!
• صبر كن ببینم! اگه این طحالشه، پس اون چی بود؟!
• پرستار لطفاً اون گوشت رو به من بده. اون گوشته ... همون چه می دونم... اون عضوی که نمی دونم چی بود دیگه!
• اوه! زود دوباره همه ی بخیه ها رو باز كنین. یكی از پنس ها كمه!
• اگه فقط یادم می اومد كه این كارو چه جوری هفته ی پیش توی كلاس بازآموزی انجام دادند خوب بود!
• لعنتی! بازم چراغ ها خراب شد!
گریه نوزاد
• می دونی؟ پول خیلی هنگفتی میشه توی تجارت كلیه به جیب زد. اوه! اینجا رو! این آقا یه كلیه اضافه داره!
• همه برن عقب وایسن! لنز چشمم افتاد بیرون!
• میشه قلبش رو یه مدت از تپیدن بندازی؟ تمركزم رو به هم می زنه!
• خیلی خب بچه ها... این برای همه مون می تونه یه تجربه ی جدید باشه!
• می دونستی این مریض خودشو یك میلیون دلار بیمه ی عمر كرده؟ الان زنش تلفن زد و گفت !!
• اشكالی نداره. همون قیچی رو بده. كف زمین رو كه تمیز كردن. نه؟!
• یادته بخش تشریح می گفت حاضره 1000 دلار برای یه جسد تر و تمیز بده؟!
• چی؟! منظورت چیه كه اینو واسه عمل نیاورده بودن؟!
• كاش عینكم رو توی خونه جا نمی ذاشتم!
• این مریض بیچاره اگه اشتباه نكنم زن و بچه داره. نه؟!
در انتخاب رشته آگاهانه عمل کنید.(قسمت دوم)
• پرستار نگاه كن ببین این آقا برای اهدای عضو ثبت نام كرده بوده یا نه؟!
• خدای من! منظورت چیه كه ازش برای قبول مسئولیت مرگ امضا نگرفتین؟!
• نگران نباشین. فكر می كنم این تیغ به اندازه ی كافی تیز باشه!
• چیه؟ چرا اینطوری نگاه می كنین؟! تا حالا ندیدین یه دانشجو اینجا جراحی كنه؟!
• الو؟ سلام عزیزم. چی؟! منظورت چیه كه طلاق می خوای؟!
• من که نمی دونم این چه عضویه! ولی به هر حال زود بذارش وسط بسته یخ!
• عجله كنین. من نمی خوام این قسمت سریال رو از دست بدم!
• این گاز خنده خیلی باحاله. می شه یه كم دیگه شو امتحان كنم؟!
• پس بچه كو؟! مگه مریضو برای سزارین نیاورده بودن؟! اینجا اتاق عمل شماره چنده؟!
• هی پرستار! یه ست جراحی دیگه روی اون یكی میز باز كن. اون مریض هنوز داره تكون می خوره!
• مطمئنی كه بعداً ازمون شكایت نمی كنه؟!
• معلومه كه من این عمل رو قبلاً هم انجام دادم پرستار. تقریباً 20 سال پیش بود!
این مقاله فقط جنبه شوخی و سرگرمی دارد و قصد توهین به شخص خاصی ندارد.
حسابدار : کسی است که قیمت هر چیز را میداند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.
بانکدار : کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.
مشاور : کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.
سیاستمدار : کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.
اقتصاددان : کسی است که فردا خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.
روزنامه نگار : کسی است که ۵۰% از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد و ۵۰% بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.
ریاضیدان : مرد کوری است که در یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهی می گردد که آنجا نیست.
هنرمند مدرن : کسی است که رنگ را بر روی بوم می پاشد و با پارچه ای آن را بهم می زند و سپس پارچه را می فروشد.
فیلسوف : کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.
استاد : کسی است که کاری ندارد ولی حداقل می داند چرا.
روانشناس : کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد.
معلم مدرسه : کسی است که عادت کرده فکر کند که بچه ها را دوست دارد.
جامعه شناس : کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود و همه مردم به آن نگاه می کنند ، او به مردم نگاه می کند.
برنامه نویس: کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید را به روشی که نمی فهمید حل می کند.
زن و مرد از راهي مي رفتند، ماموران آنها را ديدند وآنها را خواستند!
پرسيدند شما چه نسبتي با هم داريد؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهريم
ماموران مدرك خواستند،
زن و مرد گفتند نداريم !
ماموران گفتند چگونه باور كنيم كه شما زن و شوهريد ؟!
زن و مرد گفتند براي ثابت كردن اين امرنشانه هاي فراواني داريم ... !
اول اينكه آن افرادی كه شما مي گوييد دست در دست هم مي روند،
ما دستهايمان از هم جداست!
دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت كردن به هم نگاه مي كنند،
ما رويمان به طرف ديگريست!
سوم آنكه آنها هنگام صحبت كردن و راه رفتن،با هم با احساس حرف مي زنند،
ما احساسي به هم نداريم!
چهارم آنكه آنها با هم بگو بخند مي كنند،
می بینید که، ما غمگينيم!
پنجم، آنها چسبيده به هم راه مي روند،
اما يكي ازما جلوترازدیگری مي رود!
ششم آنكه آنها هنگام با هم بودن كيكي، بستني ای، چيزي مي خورند،
ما هيچ نمي خوريم!
هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترين لباسهايشان را مي پوشند،
ما لباسهاي کهنه تنمان است.. !
هشتم، ...
ماموران گفتند
خیلی خوب،
برويد،
برويد،..
فقط بروید ... !
ایرا براون تنها دو سال دارد ، اما او در حال حاضر یک مدل شناخته شده در آمریکا است. پدر و مادر او قراردادهایی را با دو مارک معروف لباس کودکان امضا کرده اند.
این دختر یک عروسک تمام عیار است. با توجه به گفته های پدر و مادر او، او قرار گرفتن جلوی دوربین را دوست دارد و از مد و فشن کودکان لذت می برد.
هركي نظر نده خره!!!!!!!!!!!!
روز اول:
اتاق شماره پنج، خونه جدید ما! جارو برقی رو از انبار می گیریم.علی خیلی بهداشتیه. همه جا رو برق میندازه حتی می خواد پنکه سقفی رو هم دستمال بکشه! حیف که سرعتش زیاده وگرنه می کشید! اتاق شده یه دسته گل. اینم یه جور زندگیه!
« الو مامان! یه هم اتاقی خوب پیدا کردم! چی؟! .... نه! پسره!»
« وای خداجون من دانشجو شدم!»
روز دوم:
« زندگی مستقل آدم رو مرد میکنه»
علی میگه. موافقم. احساس می کنم واقعاً دارم مرد می شم!
باز دمپائیم گم شد.
اشکالی نداره یکی دیگه می خرم.
« الو بابا! پول شهریه رو کی می فرستی؟ میشه هشتصد هزار! چی؟!......
به تومن دیگه!... الو بابا! خوبی؟! ......»
امشب رو استثناً- مثل دیشب- کالباس می خوریم.
از فردا دیگه غذای درست و حسابی می خوریم.
اَه ساعت سه نصف شبه. چرا این اتاق بغلی ها نمی خوابن؟
« آقای محترم من فردا صبح کلاس دارم. صدای اون ضبط رو کم کنید. عشقته؟! غلط کردی!
یقه رو ول کن.....آخ چشمم! »
روز سوم:
وای دیر شد! جنازم رو می کشم سر کلاس با چشمای پف کرده! « چی استاد نمی آد؟»
خدا لعنت کنه...... خدا لعنت کنه...... یزید رو!
کباب کوبیده سلف هم که سرد می شه مثل لاستیک میشه. اگه حلقه ای درستش می کردن می شد به جای تسمه پروانه ازش استفاده کرد! دمپایی رو هم اگه پشت در پارک کنی وقتی برگردی دیگه نیست « حتماً کار این اتاق بغلی های از خدا بی خبره» علی میگه.
روز چهارم:
« روزها طولانیه! مگسی برای کشتن نیست چه باید کرد!»
گاهی توی بیکاری شعر می گم!
علی یه ساعته که جلوی آیینه داره تیپ می زنه« بسه دیگه ...... شدی!»
گوش نمی کنه.
استثناً چهارمین شبی هست که کالباس می خوریم، احساس می کنم کالباسهای شب اولی هنوز توی معدم مونده! دو تا تاریخ روی بسته کالباس بود الان که دقت می کنم
هردوش مال پارسال بود!
روز پنجم:
علی میگه فکر میکنه عاشق شده، نمی دونه به مامانش بگه یا نه.
از اثرات بیکاریه دیگه ,شاید هم کار اون کالباسهاست که زده به مغزش! شام نداریم.
کالباسها رو علی انداخته توی سطل آشغال. اگه نمی انداخت مجبور نبودیم امشب نون و رب بخوریم! هوا یک کم سرد شده شوفاژ ها هم سرد شدن! شب با کاپشن می خوابیم.
یک« دم کنی» داریم، روی سرم می پیچم. تا صبح حتماً مخم خوب دم می کشه!
وای چرا مرد شدن اینقدر سخته!
روز ششم:
بوی دود توی راهرو پیچیده « میری به این اتاق بغلی ها بگی رعایت کنن؟»علی میگه .
سیاهی دور چشمم رو نشون میدم« نه بیا با هم بریم» در رو که باز میکنیم یه دود غلیظ تر می زنه بیرون. حلقه زدن دارن قلیون می کشن« آقایون محترم میشه داخل ساختمون قلیون نکشین؟»
« نه! هرهرهر........»
همه ی لباسهام چرک شده. ظرف ها کثیفه. ای خدا چی میشد شهر خودم قبول میشدم!
روز هفتم:
« خدایا چرا این دنیا رو آفریدی» علی دچار یأس فلسفی شده، نمی دونم مربوط به اون شکست عشقیه یا اثرات کالباس ها!
یک هفته است اتاق رو جارو نکردیم.کف اتاق مورچه ها دارن تظاهرات می کنند!
حوصله ام از این اتاق سر رفته، حوصله ی بیرون رفتن هم ندارم، دو ساعته که روی تخت دراز کشیدم، دو ساعته دارم به سقف نگاه می کنم. آفتاب افتاده توی اتاق، گرد و خاکها دارن توی نور معلق می زنند، پشتم عرق کرده، حوصله ی غلت زدن هم ندارم.
« خدایا چرا این دنیا رو آفریدی»
« الو مامان!........ دوستت دارم........ نه گریه نمی کنم فقط صدام گرفته!»
آب گوشت ساده: آدم خسیسی هستی...
آب گوشت ساده: آدم خسیسی هستی... خب یه هزار تومن بیشتر بده با مغزشو بخور!
آب گوشت با مغز: معلومه که آدم با سلیقه ای هستی... جون منم آب گوشت با مغز رو خیلی دوست دارم.
چشم: آدمی هستی منطقی، با دوستان خیلی زیاد... الکی گفتم بابا خب چشم دوست داری اینکه تفسیر نداره!
مغز: مغز خالی؟ بابا بی خیال... مطمئنی؟ خیلی چربه ها... واسه سلامتی خودت می گم. چی؟ به من ربطی نداره؟ اصلاً حالا که اینجوریه تفسیر نمی کنم.
پاچه: اینکه دیگه نیازی به گفتن من نداره... آدم پاچه خواری هستی!
زبون: آدم سحرخیزی هستی... چون زبون همیشه زود تموم میشه!
بناگوش: خوب بناگوش رو همه دوست دارن... انتظار تفسیر هم داری؟
گوشت صورت: آدم بلانسبت خنگی هستی... آخه عزیز من گوشت صورت همون بناگوشه!
سنگک خالی: یا دانشجوی خوابگاهی هستی، یا سرباز! چون انگار غذای درست حسابی گیرت نمیاد...!
همه موارد فوق: آدم خیلی پولداری هستی... کوفتت شه!
هیچکدام: آدم خیلی علاف و بیکاری هستی که می ری طباخی فقط در و دیوار رو نگاه می کنی!
یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید و آبیه
میزنم زمین، هوا میره
نمیدونی تا کجا میره
من این توپو نداشتم
مشقامو خوب نوشتم
بابام بهم عیدی داد
یه توپ قلقلی داد
یه توپ دارم قلقلیه :
از آنجا که همهی توپها قلقلی هستند؛ این مصرع نشان حماقت شاعر است. یا بیانگر این موضوع است که شاعر توپهای مثلثی و مربعی و لوزی هم داشته ولی حالا فقط میخواهد در مورد آن توپش که قلقلی است، صحبت کند. در هر صورت میتوان این فرضیه را هم در نظر گرفت که شاعر میخواسته در لفافه و با استفاده از آرایههای ادبی نظیر تشبیه و استعاره، به گردی زمین که مرحوم گالیور (!) آن را به اثبات رساند، تاکید کند.
سرخ و سفید و آبیه:
این سه رنگ که نماد پرچم فرانسه است، نشان دهندهی فرانسوی بودن توپ مورد نظر است. حالا چرا فرانسه؟ خدا میداند!
میزنم زمین هوا میره/ نمیدونی تا کجا میره:
این مصراع گویای مکان سروده شدن شعر است. جایی بیرون از جو زمین. چون این مصراع بحث جاذبهی زمین را نقض میکند و در ادامه به لایتناهی بودن دنیا اشاره دارد که مسلماً به من و شما هیچ ربطی ندارد.
من این توپو نداشتم/ مشقامو خوب نوشتم:
فقر! نداشتن توپ و آتاری و پلی استیشن و ... باعث شده که شاعر از درد نداری و بدبختی بنشیند و درس بخواند و مشقهایش را خوب بنویسد. برای مثال اکثر فوتبالیستها که همیشه با توپ سر و کار دارند، وضعیت درسی مساعدی ندارند.
بابام بهم عیدی داد / یه توپ قلقلی داد:
این مصراع هیچ تفسیر خاصی ندارد! جز اینکه شاعر از آرایهی مبالغه استفاده کرده است.
مردها مثل «مخلوط كن» هستند:
در هر خانه يكي از آنها هست ولي نميدانيد به چه درد ميخورد.
مردها مثل «آگهي بازرگاني» هستند:
حتي يك كلمه از چيزهائي را كه ميگويند نميتوان باور كرد.
مردها مثل «كامپيوتر» هستند:
كاربريشان سخت است و هرگز حافظهاي قوي ندارند.
مردها مثل «سيمان» هستند:
وقتي جائي پهنشان ميكني بايد با كلنگ آنها را از جا بكني.
مردها مثل «طالع بيني مجلات» هستند:
هميشه به شما ميگويند كه چه بكنيد و معمولاً اشتباه ميگويند.
مردها مثل «جاي پارك» هستند:
خوبهايشان قبلا" اشغال شده و آنهائي كه باقي ماندهاند يا كوچك هستند يا جلوي درب منزل مردم
مردها مثل «پاپ كورن» (ذرت بو داده) هستند:
بامزه هستند ولي جاي غذا را نميگيرند.
مردها مثل «باران بهاري» هستند:
هيچوقت نميدانيد كي ميآيند، چقدر ادامه دارد و كي قطع ميشود.
مردها مثل «پيكان دست دوم» هستند:
ارزان هستند و غير قابل اطمينان.
مردها مثل «موز» هستند:
هرچه پيرتر ميشوند وارفتهتر ميشوند.
مردها مثل «نوزاد» هستند:
در اولين نگاه شيرين و با مزه هستند اما خيلي زود از تميز كردن و مراقبت از آنها خسته ميشويد.
فروردین : یا روز میمیرند یا شب.
اردیبهشت : نه تنها قادر به پرداخت اجاره خانه خود نمی شوند بلکه از صاحبخانه خود پول دستی هم می گیرند.
خرداد : کارت تلفن تغلبی نصیبشان میشود.
تیر : به دلیل سوراخ بودن جیبشان ۲۴۰ تومان از دست میدهند.
مرداد : دچار یک خود درگیری عجیب می شوند.
شهریور : کلید های خانه را گم می کنند.
مهر : به یک مسافرت خارجی می روند البته در خواب.
آبان : چک هایشان برگشت می خورد البته در بیداری.
آذر : لامپ تصویر تلویزیونشان می سوزد.
دی : در حالی که سوار اتوبوس هستند یکی از هم کلاسیهای خود را سوار بر ماکسیما می بینند.
بهمن : همه دنیا روز تولدش را فراموش می کنند.
اسفند : جوهر خودکارشان بر پیراهنشان پس میدهد تا بیش تر از همیشه تابلو شوند
وقتی بعد از یک روز شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی کاش قبل از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی ...
وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدر زنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید.
از صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد و بعد با همان جورابها برید توی رختخواب.
به صورتش نگاه کنید و باحالتی متاثر بگید:عزیزم چقدر پیر شدی..
وقتی تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جای بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون.
همیشه آب را با بطری سر بکشید.
وقتی زنتون حواسش کاملا به شماست وانمود کنید زنتون رو ندیدید و یواشکی به بچه هایتون بگید:دوست دارید براتون یک مامان خوشگل بیارم!!.
وقتی با تلفن صحبت میکنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت زنگ میزنم ..و سریع گوشی رو قطع کنید..
همیشه از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف کنید..
خاطرات شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست دخترهای داشته و نداشته خودتون براش تعریف کنید..
وقتی با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید..
او را با اسمهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا... صدا کنید و بعد بگید ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست .
این مطلب فقط جنبه سرگرمی و طنز دارد،لطفا این روشها را به کار نبرید و یا سعی کنید یک چادر مسافرتی خوب یا ماشین راحت بخرید که شبهای که قرار است بیرون از خونه بخوابید ، زیاد سختی نکشید..
. دائما به شوهرتان بگویید :
ولی خودمونیم ها ، تو بیریخت ترین خواستگارم بودی !
. غذای شور و سوخته جلوی شوهرتان بگذارید و قبل از اینکه به غذا لب بزند بگویید :
اینقدر بدم میاد از مردایی که از غذای زنشون ایراد می گیرن !
. هروقت شوهرتان برای شما دسته گل خرید ، بگویید :
اِ ، باغچه همسایه چه گلهای قشنگی داره ! چرا کندیشون ؟!
. هر وقت شوهرتان برای شما حرفای عشقولانه زد ،
به طرز فجیعی از ته حلق بگویید :
هوووووووووووووووووق !
. هر وقت مادر شوهرتان منزل شما دعوت بود ،
به او محل نگذارید و بروید توی اتاقتان روزنامه بخوانید !
.هر وقت دیدید شوهرتان مشغول تماشای مسابقه فوتبال می باشد ،
به بهانه تماشای عمو پورنگ ، سریع کانال را عوض نمایید !
.دائماً در حضور شوهرتان ،
از عرضه و توانایی های مردان دیگر تعریف کنید !
.برای تولد شوهرتان ، مسواک وخمیر دندان کادو بگیرید و بگویید
که عزیزم امیدوارم صد سال زنده باشی
و دیگه هیچوقت دهنت بوی گند نده !
.اگه شوهرتان با کلی قرض و قوله و وام گرفتن ،
برای کادوی تولدتان یک عدد پژو 206 آلبالویی خرید ،
با دلخوری بگویید :
اگه با خواستگار قبلیم ازدواج می کردم
حتما برام یه ماکسیما می خرید !
.هر وقت دیدید که شوهرتان با خیال راحت خوابیده است ،
برای ضد حال زدن به او بگویید :
عزیزم میدونی اگه الان مهریم رو مطالبه کنم
باید بری گوشه زندان بخوابی ؟!
.هر 5 دقیقه یکبار به محل کار شوهرتان زنگ بزنید و بگویید :
عزیزم فقط می خواستم مطمئن بشم که تلفنت
مشغول نیست و حواست جمع کارته !
.هر سال در سالگرد ازدواجتان به همسرتان بگویید :
عزیزم ، انگار همین چند سال پیش بود که در یک لحظه خر شدم و بله رو گفتم !
.از همسرتان معنای عشق را بپرسید
و بعد از اینکه 2 ساعت عشق را تفسیر کرد
و برایتان داستان های عشقی تعریف کرد ، به او بگویید :
ابله ! عشق یه چیزی مثل کشک و دوغه ، دروغه خُله ، دروغه !
.هر وقت ، شوهرتان رازی را برایتان گفت
و از شما خواست که پیش خودتان بماند و به کسی نگویید ،
سعی کنید ، کسی از دوستان ، فامیل و همسایه ها نماند
که این راز به گوشش نرسد !
و هر وقت به دلیل عمل به توصیه های بالا ،
شوهرتان تصمیم به طلاق دادن شما گرفت ،
با توجه به قحطی شوهر در جامعه ، با چشمانی پر از اشک به او بگویید :
منو ببخش عزیزم.
و بعد از اینکه کاملا خر شد ،
عمل به توصیه های بالا را از نو تکرار نمایید !!!
مراسم تقدیر از مجموعه «ساختمان پزشکان» دوشنبه ۲۱ شهریورماه در مرکز همایشهای بینالمللی صداوسیما با حضور دکتر دارابی معاون سیما و علیاصغر پورمحمدی مدیر شبکه سه و محمودرضا تخشید مدیر گروه فیلم و سریال شبکه و جمعی از مدیران حوزه سیما و بازیگران و عوامل مجموعه «ساختمان پزشکان» برگزار شد.
از نکات جالب این مراسم دفاعیه معاون سیما از این مجموعه تلویزیونی و بیان برخی از شایعات در خصوص پخش نشدن سریال در موعد اولیه بود.
همسر دارابی روانشناس است پس سریال پخش نمیشود
دکتر دارابی با اشاره به برخی حواشی در مورد این سریال اذعان داشت: «گفتند علت اینکه سریال «ساختمان پزشکان» پخش نشده همسر آقای دارابی است که روانشناس هستند و به همین خاطر پخش نشده است.»
قدردانی از صبر فردوسیپور و جیرانی
او در ادامه به مراسم قدردانی از عوامل مجموعه «خنده بازار» اشاره کرد و افزود: «روانشناسان نباید ناراحت شوند من دیروز از آقای فردوسیپور و جیرانی به خاطر صبر و شکیبایی آنها جهت خنده بازار تقدیر کردم. ما در یک فضای سوءتفاهم اصلا نمیتوانیم کار کنیم هر کسی به دیگری یک انگی میزند.»
«ساختمان پزشکان ۲» را با حفظ طراوت ادامه دهید
معاون سیما در بخش دیگری از صحبتهای خود از سازندگان «ساختمان پزشکان» در خواست کرد هر چه زودتر برای ساختن بخش دوم این مجموعه تلویزیونی دست به کار شوند: «دغدغههای ما این هست که شما باید سریعا کار بعدی را شروع کنید این نشان دهنده قدردانی ماست. اگر ما میتوانیم «ساختمان پزشکان ۲» را با حفظ طراوت ادامه دهیم بررسی کنید و بسازیم.»
در عالیترین دستگاههای کشور از کار شما دفاع میکردیم
دارابی در پاسخ به برخی انتقادات مطرح شده در خصوص این سریال اذعان داشت: «انتقادهایی که میشد ما به گروه منتقل میکردیم، اما ما در عالیترین دستگاههای کشور از کار شما دفاع میکردیم و حتی بعضی مواقع باعث سوءتفاهم میشدند و میگفتند این سریال سبک سریال غربی هست. خانواده را نابود میکند، خانوادهای در آن دیده نمیشود و… ما هم در مقام توضیح برمیآمدیم و میگفتیم آیا شما در جامعه این مسائل را نمیبینید؟ در روزنامهها بعضی از مسایل را نمیخوانید؟ یکی از دلایلی که باعث شد این سریال موفق باشد تصویرسازی بعضی پنهان کاریها در خانواده بود که شما زیرکانه آنها را به نمایش گذاشتید.»
حرف های سروش صحت
در بخش دیگر این مراسم سروش صحت ضمن اشاره به حمایت و اعتماد مدیران سیما و اجازه طرح مسائل اجتماعی سیاسی در این مجموعه تلویزیونی از مدیر گروه فیلم و سریال شبکه سه نیز گلایه کرد: «فکر میکنم اگر زمان پخش این مجموعه زودتر بود میتوانست نتیجه بهتر باشد. کارهای هر شبی احتیاج به خون دارند، یعنی اگر زمان تولید و پخش یکی بود، امکان اصلاح بعد از دریافت بازخوردها وجود داشت.»
پیمان قاسمخانی، محسن چگینی، فرناز رهنما و بهنام تشکر از دیگر عوامل مجموعه تلویزیونی «ساختمان پزشکان» بودند که در این مراسم در سخنانی کوتاه علل توفیق این مجموعه تلویزیونی را مطرح کردند.
گضنفر جان سلام!
ما اینجا حالمام خوب است. امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. این نامه را من میگویم و جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این گضنفر ماتا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند، آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند .
وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم. پدرت توی صفحه حوادث خوانده بود که بیشتر اتفاقا توی 10 کیلومتری خانه ما اتفاق میافته. ما هم 10 کیلومتر اینورتر اسباب کشی کردیم. اینجوری دیگر لازم نیست که پدرت هر روز بیخودی پول روزنامه بدهد. آدرس جدید هم نداریم. خواستی نامه بفرستی به همان آدرس قبلی بفرست.پدرت شماره پلاک خانه قبلی را آورده و اینجا نصب کرده که دوستان و فامیل اگه خواستن بیان اینجابه همون آدرس قبلی بیان .
آب و هوای اینجا خیلی خوب نیست. همین هفته پیش دو بار بارون اومد. اولیش4روز طول کشید ،دومیش 3 روز . ولی این هفته دومیش بیشتر از اولیش طول کشید .
گضنفر جان،آن کت شلوار نارنجیه که خواسته بودی را مجبور شدم جدا جدا برایت پست کنم. آن دکمه فلزی ها پاکت را سنگین میکرد. ولی نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توی کارتن مقوایی برایت فرستادم .
پدرت هم که کارش را عوض کرده. میگه هر روز 800، 900 نفر آدم زیر دستش هستن. از کارش راضیه الحمدالله. هر روز صبح میره سر کار تو بهشت زهرا، چمنهای اونجا رو کوتاه میکنه و شب میاد خونه .
ببخشید معطل شدی. جعفر جان کفاش رفته بود دستشویی حالا برگشت ...
دیروز خواهرت فاطی را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مایو یه تیکه بپوشن. این دختره هم که فقط یه مایو بیشتر نداره،اون هم دوتیکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جایی قد نمیده. خودت تصمیم بگیر که کدوم تیکه رو نپوشی .
اون یکی خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نمیدونم بچه اش دختره یا پسره فهمیدم بهت خبر میدم که بدونی بالاخره به سلامتی عمو شدی یا دایی .
راستی حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصیت کرده بود که بدنش را به آب دریا بندازن.
حسن آقا هم طفلکی وقتی داشت زیر دریا برای مرحوم پدرش قبرمیکند نفس کم آورد و مرد! شرمنده .
همین دیگه .. خبر جدیدی نیست .
قربانت .. مادرت .
راستی:گضنفر جان خواستم برات یه خرده پول پست کنم، ولی وقتی یادم افتاد که دیگه
خیلی دیر شده بود و این نامه را برایت پست کرده بودم .
در يكي از محلههاي مركزي شهر پاريس، ديواري وسيع جا خوش كرده است كه سراميكهايي لاجوردي تنش را پوشاندهاند و روي آن با 300 زبان زنده دنيا بيش از هزار بار به رنگي سپيد نوشته شده است: «دوستت دارم».
سهم ما ايرانيها هم، دو تا از آن دوستت دارمهاست كه يكي از آنها بالاي ديوار قرار گرفته است و ديگري تقريبا در مركزش.
دوستت دارمهاي ايراني جاي خوبي قرار گرفتهاند و چشم هر گردشگري دستكم يك بار آنها را ميبيند،
(تو تصاویری که براتون گذاشتم مشخصه ) شايد به اين دليل كه خط ايراني زيباست،
شايد هم به اين خاطر كه ما ايرانيها به عاشقي معروفيم.
ما عشق را نسل به نسل در روح يادگاريهايمان دميدهايم، عشق اگر نبود، هنرهايمان ماندگار نمي شد
ادبياتمان شكل نميگرفت و بناهاي تاريخيمان استوار نميماند،
و شايد اصلا ايراني هم وجود نداشت چه، عشق، به همه آنها كه به آن باور دارند، طعم جاودانگي ميچشاند.
آن كه اين ديوار را بنا كرده، حتما ميدانسته است كه بازديدكنندگانش، «دوستت دارم» را به همه زبانهاي دنيا نميدانند،
اما مطمئن بوده است كه جادويي در اين چند كلمه نهفته است كه حتي بدون فهميده شدن معنايش، چشمها را مينوازد.
غرضم از نوشتن ماجراي ديوار دوستت دارم اين نيست كه بگويم ما ايرانيها هم به ديواري مانند آن نياز داريم، هر چند كه اگر آن را داشتيم، دلمان خوشتر بود،
اما حرفم اين است كه شهر ما، به پايتخت ايرانيهاي عاشق نميماند، اينجا شهري است كه ديوارهايش «دوستت دارم» را فرياد نميزنند،
شهري كه «دوستت دارم» را كم دارد.و اینکه ما دوست داشتن همدیگر را فراموش کردیم.
دختری با مادرش در رختخواب
درددل می کرد با چشمی پر آب
گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست
گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟
روی دستت باد کردم مادرم!
سن من از بیست وشش افزون شد
دل میان سینه غرق خون شد
هیچ کس مجنون این لیلا نشد
شوهری از بهر من پیدا نشد
غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته!
مادرش چون حرف دختش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت:
دخترم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود
غصه ها را از وجودت دور کن
این همه شوهر یکی را تور کن!
گفت دختر ،مادر محبوب من!
ای رفیق مهربان و خوب من!
گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها
در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و با وقارم هر کجا
کی نگاهی می کنم بر یک پسر
مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟
غیر از آن روزی که گشتم همسفر
با سعیدو یاسر و ایضا صفر
با سه تاشان رفته بودم سینما
بگذریم از مابقی ماجرا!
یک سری هم صحبت صادق شدم
او خرم کرد آخرش عاشق شدم
یک دو ماهی یار من بود و پرید
قلب من از عشق او خیری ندید
مصطفای حاج علی اصغر شله
یک زمانی عاشق من شد،بله
بعد جعفر یار من عباس بود
البته وسواسی وحساس بود
بعد ازآن وسواسی پر ادعا
شد رفیقم خان داداش المیرا
بعد او هم عاشق مانی شدم
بعد مانی عاشق هانی شدم
بعدهانی عاشق نادر شدم
بعد نادر عاشق ناصر شدم
مادرش آمد میان حرف او
گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!
گرچه من هم در زمان دختری
روز و شب بودم به فکر شوهری
لیک جز آن که تو را باشد پدر
دل نمی دادم به هرکس اینقدر
خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی
واقعا که پوز مادر را زدی
خانم ها:
_ قبل از ازدواج وزن ايدهآل با چهرهاي بشاش، بعد از ازدواج چاق و افسرده و منزوي. نتيجهگيري اخلاقي: آمادگي بدن در مقابله با روزهاي سخت
_ قبل از ازدواج ايستادن در صف سينما و استخر، بعد از ازدواج ايستادن در صف شير و گوشت. نتيجهگيري اخلاقي: آموزش ايستادگي
_ قبل از ازدواج تعطيلات رفتن به ديزين واسكي، بعد از ازدواج در تعطيلات شست و شوي خانه و لباس. نتيجهگيري اخلاقي: پر شدن اوقاتفراغت
_ قبل از ازدواج نوشتن كتاب شعر و رمان، بعد از ازدواج نوشتن داستان پرنده در قفس. نتيجهگيري اخلاقي: شهرت بادآورده
_ قبل از ازدواج صحبت تلفني بيمحاسبه زمان، بعد از ازدواج اتهام به پرحرفي حتي براي ده دقيقه. نتيجهگيري اخلاقي: حفظ عضلات صورت
_ قبل از ازدواج رفتن به سفرهاي هفتگي، بعد از ازدواج در حسرت رفتن به پارك سر كوچه. نتيجهگيري اخلاقي: در امنيت كامل به سر بردن
آقایان :
قبل از ازدواج خوابيدن تا لنگ ظهر، بعد از ازدواج بيدار شدن زودتر از خورشيد. نتيجهگيري اخلاقي: سحرخيز شدن
_ قبل از ازدواج رفتن به سفر بياجازه، بعد از ازدواج رفتن به حياط بااجازه. نتيجهگيري اخلاقي: كسب اعتبار
_ قبل از ازدواج خوردن بهترين غذاها بيمنت، بعد از ازدواج خوردن غذاهاي سوخته با منت. نتيجهگيري اخلاقي: تقويت معده
_ قبل از ازدواج استراحت مطلق بيجر و بحث، بعد از ازدواج كار كردن در شرايط سخت. نتيجهگيري اخلاقي: ورزيده شدن
_ قبل از ازدواج آموزش گيتار و سنتور و... بعد از ازدواج آموزش بچهداري و شستن ظرف. نتيجهگيري اخلاقي: همدردي با خانمها
_ قبل از ازدواج گرفتن پول تو جيبي از پاپا، بعد از ازدواج دادن كل حقوق به خانم. نتيجهگيري اخلاقي: مستقل شدن
در راستای اینکه بحران بی شوهری در جامعه امروز بوجود آمده کلیه خانمهای محترم می تونن از روش های زیر استفاده کنن و البته مراقب باشن که سوءاستفاده نکنن .
۱ـ روش کوزه ایی : همان روش قرن های قدیم که دختر کوزه به دوش به سمت رودخانه می رفت پسر به کوزه می خوره کوزه بشکست و بعد چنین گفته اند که : اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی نتیجه گیری : بحران ازدواج حال حاضر بخاطر لوله کشی شدن آبه .
۲ـ روش عرفانی : چهل شبانه روز جلوی خونه رو آب و جارو میکنی و ده تا شمع روشن میکنی شکلات بین مردم تقسیم میکنی تا مرد آرزوهات بیاد. نتیجه گیری : در صورت کمبود شمع میتونین فانوس هم روشن کنین .
۳ـ روش سوسکی : بخاطر ترس از یه سوسک که حتی میتونی خودت اون رو تو خونه یا کوچه کار بزاری همچین محکم میپری تو بغلش و بهش می چسبی که هیچ جور نتونه تو رو از خودش جدا کنه . نتیجه گیری : با تشکر از کلیه سوسک های محترم مقیم مرکز و حومه .
۴ـ روش تیپ : انواع تیپ های مختلف روی خودت پیاده میکنی بیست و دو کیلو لوازم آرایش روی خودت خالی میکنی و سعی میکنی تا آنجا که ممکن است لباس ها مورد توجه باشند طوری که هرکس که تو خیابونه مجبور بشه حتما یک بار شما را نگاه کنه بعد گوشه خیابون می ایستی تا شوهر مناسب سوارت کنه . نتیجه گیری : خطر احتمال از بین رفتن آبروی چندین و چند ساله تان وجود دارد اما چون به خاطر ازدواج است مسئله نیست این دفه !
۵ ـ روش خر خونی : تو کلاس و مدرسه و دانشگاه نمره بیست کلاس میشی بلاخره تو کل سال های مدرسه یه خر خون دیگه پیدا میشه که بیاد سراغت و باعث بشه که نترشی . نتیجه گیری : اگه شوهر پیدا نشد تا مقطع دکترا ادامه بدین و بعد ترک تحصیل کنین.
۶ ـ روش مایه داری : با دوستان توی انواع پارتی های شبانه و پیست های اسکی و باشگاه های بیلیارد و بولینگ هر کوفت و زهر مار دیگری که میتونی شرکت میکنی و حواست فقط به یه شوهر مناسب هست تا چیز های دیگه . نتیجه گیری : سعی کنین همیشه چند میلیون در کیف خود داشته باشین.
۷ـ روش مذهبی : توی انواع مجالس مختلف مذهبی شرکت میکنی توی هیچ چیز کم نمی آری جایی نیست که مراسمی باشه و تو اونجا نباشی تا بلاخره یه شوهر گیرت بیاد . نتیجه گیری : التماس دعا خواهر .
۸ ـ روش فامیلی : یه کاغذ بر میداری و اسم تمام پسرهای فامیل از سن پنج تا پنجاه ساله رو که ازدواج نکردنن رو روش می نویسی بعد شروع به بررسی و تفکیک میکنی و اونهایی که شرایط را دارن رو انتخاب میکنی و یه برنامه ریزی برای عملیات تاکتیکی که بلاخره یه کدوم رو خفت کنی . نتیجه گیری : می تونین روی یه بچه پنج ساله برای بیست سال آینده برنامه بریزین
۹ ـ روش نامردی : جلوی یکی از این ماشین های پلیس یه دفعه می پری پسره رو میگیری تو بغلت و دستت رو میکنی تو دستش و ازش... (سانسور ) میگیری تا بعد از تعهد توی کلانتری مجبور بشه که باهات ازدواج کنه . البته این روش برای اونهایی است که از کلیه روش های بالا نا امید شده اند.
چاق ترین زن جهان كه در كالیفرنیا ساكن است تصمیم دارد وزنش را كاهش دهد.پاولین پاتر ۴۷ ساله حتی برای انجام كوچكترین كارهای روزمره اش نیز با مشكل روبروست.
پاتر كه دلیل اضافه وزنش را تربیت خانوادگی و ژنتیك دانست، گفت: مادرش ۲۰۰ كیلوگرم و پدرش نیز حدود ۲۵۰ كیلوگرم بوده است.
به گزارش ایسنا به نقل از دیلی میرر تمام خواهر و برادرهای پاتر نیز چاق هستند. او بارها تصمیم به كاهش وزن گرفته بود، اما این بار تصمیم دارد كه آن را عملی سازد./خبرگزاری ایسنا
ادب : يعني كمك به يك خانم زيبا در عبور از خيابان حتي اگر به كمك احتياج نداشته باشد
ازدواج : قمار زندگي است و در قمار برد با كسي است كه بيشتر تقلب كند
الكل : مايه گرانبهايي كه همه چيز را محفوظ نگاه مي دارد مگر اسرار را
اوراقچي : تنها موجودي كه زنها را بهترين رانندگان دنيا ميدان
ايده آل : شوهري كه بتواند با زنش بهمان دقت و ملايمتي كه در مورد تازه اش دارد رفتار كند
زوج ايده آل : شوهر كر و زن لال
بوسه : تصادفي كه فقط يك سيلي به آدم ضرر مي زند
بيست سالگي : دوراني كه پسر ها دنبال معشوقه مي گردند دختر ها دنبال شوهر
چشم : عضويكه چشم چرانها با آن ارتزاق مي كنند
خسيس : كسي كه وقتي خانه اش آتش مي گيرد براي اينكه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشاني بدود
خوش بين : مردي كه تصور كند وقتي زني پاي تلفن خداحافظي كند گوشي را خواهد گذاشت
دست : عضوي كه در سينما نزد بند نمي شود
دوران تجرد : دوراني كه معمولا براي مردها بعد از ازدواج شروع مي شود
رفيق : كسي كه هميشه به شما مقروض است
سوءظن : سعي در دانستن چيزيكه بعدا" انسان آرزو مي كند اي كاش آنرا نمي دانست
سينما : جايي كه پشت سر شما حرف مي زنند
عشق : دردسري كه براي فراموش كردن آن بايد تازه تري پيدا كرد
سرخ پوست : مرد خوشبختي كه وقتي زنش اورا مي بوسد صورتش ماتيكي نمي شود
سنجاق قفلي : تنها قفلي كه بدون كليد باز مي شود
مرد مجرد : كسي كه هنوز عيوبي دارد كه خود نمي داند
معجزه : دختر خانمي كه زنگ آخر جيم شود و به سينما نرود
موش : خانم هايي كه نصفه شب به جيب شوهر هايشان شبيخون مي زنند
هالو : شوهري كه دستكش ظرفشويي را بجاي اندازه دست خودش اندازه دست خانم بخرد. |
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
گفتم سلام حافظ گفتا علیک جانم
گفتم کجا روی تو؟گفت والله خود ندانم
گفتم بگیر فالی گفتا نمانده حالي
گفتم چه گونه ای تو گفتا در بند بیخیالی
گفتم که تازه تازه شعروغزل چه داری
گفتا که میسرایم شعر سپیدباری
گفتم زدولت عشق ؟گفتا که کودتا شد
گفتم رقیب پس چی؟گفتا که کله پا شد
گفتم کجاست لیلی؟مشغول دلربایی؟
گفتا شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم بگو زخالش؟آن خال آتش افروز
گفتا عمل نموده دیروز یا پریروز
گفتم بگو زمویش گفتا که مش نموده
گفتم بگو زیارش گفتا ولش نموده
گفتم چرا؟چگونه؟عاقل شدست مجنون؟
گفتا شدید گشته معتاد گرد افیون
گفتم کجاست جمشید؟جام جهان نمایش؟
گفتا خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم بگو زساقی حالا شدست چه کاره؟
گفتا شدست منشی در دفتر اداره
گفتم بگو ز زاهد آن راهنمای منزل
گفتا به من که بردار دستت را از سر دل
گفتم زساربان گو با کاروان غمها
گفتا آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم بگو زمحمل یا از کجاوه یادی
گفتا پژو دوو بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم که قاصدک کو؟آن باد صبح شرقی ؟
گفتا که جای خود را دادست به فکس برقی
گفتم بیا زهدهد جوییم راه چاره
گفتا به جای هدهد دیش است و ماهواره
گفتم سلام مارا باد صبا کجا برد؟
گفتا به پست داده آورد یا نیاورد؟
گفتم بگو زمشک آهوی دشت زنگی
گفتا که ادکلن شد درشیشه های رنگی
گفتم سراغ داری میخانه ای حسابی
گفتا آنچه بودست گشته چلو کبابی
گفتم شراب نابی تو دست و پا نداری؟
گفتا به جایش دارم وافور با نگاری
گفتم بلند بوده موی تو آن زمانها
گفتا که حبس بودم از ته زدند آن را
گفتم شما وزندان؟حافظ مارو گرفتی؟
گفتا ندیده بودم هالو به این خرفتی...!
در این مجموعه برای شما نمونه هایی از عکس های دیدنی از بسته بندی های بسیار عجیب و زیبا را قرار داده ایم.
عکس های دیدنی از بسته بندی های بسیار عجیب